پرینت

۳۱ - اراده کش ها را میکنند مولا

اراده کش ها را میکنند مولا

  (دعوای هر مولايی)

(بر سر رهبری برای برده کردن است)

اعضاء ناخلف بنی آدم

برده تربيت میکنند دمادم

اراده کش ها را ميکنند مولا

بهر اراده کشی کند دولا   (نماز)

اراده کش ها را میکنند رهبر

از خود بيگانه کرده، بکند خر

چهارده قرنست که مولای عجم   (مولای نادانان)

طول عمر می بخشد به ظلم وُ ستم

مولا به نفع فارس الحاق طلب

خواهد با خود بيگانه شود ... عرب

گويد:

"انقلاب را تعطيل بکنيد

به روز قيامت موکول بکنيد"

"گر چه سهم تو يکی بدبختی است

شکر کن، ورنه عذاب سختی است"

"خدا قادرست به ظلم پايان دهد

تا قبل از قيامت گردن ننهد"

"عقل کامل از ازل آماده بود

بهر آزمودن تقديم ننمود"

"عقل کامل از ازل آماده بود

بهر محتاج کردن تقديم ننمود"

"اگر عقل کامل ميداد به بشر

زندگی به خير ميگذشت، نه به شرّ"

"بهر آزمودنست که فرموده

هم ارباب لازمست، هم عبد وُ برده"

"بهر آزمودن آدميزاد

>  تا قيامت ظلم را کرده آزاد"

"گفته عيبجوئی عيب و ايراد است."

چونکه کار ارباب ظلم وُ فساد است

جواب:

خدا با حلّ تضادّ طبقاتی   (خدای طبيعت که ماده است.)

سر وُ کاری ندارد شود قاطی

لعنت باد به مولای دروغپرداز

که خدا را می نماياند چو راز

لعنت باد به مولای فلسفه باف (بچه ميکاشت)

که دعا هم مينوشت در زير ناف

عقل زن چادر را قبول نکرده

مولا به جهل خود تازه پی برده

(چادر زن دان است که دارد پنجره)   (< زندان)

(يک سقف وُ چار ديوار  بد منظره)

مولا ما را محکوم به بندگی کرد

ضدّ علم وُ، ضدّ سازندگی کرد

مولا خود را عاقل می نماياند

که جهل جهالت را بروياند

مولا مقلّد تربيت می کند

که قيّم پذير شده، بيعت کند

مولا فرهنگ ارباب می خوراند

>  از خود بيگانه کرده، می چراند

کشتن روح عصيان وُ انقلاب

بنفع اربابست که شده ثواب

نصف کشور آنچنان عقب مانده

که نصف جمعيّت را از خود رانده

باقی مانده اش شبيه روستا است

متخصّصينش بنا وُ اوستا است

رشد و تکاملش گر چه فازی است

در مرحلهً ساختمان سازی است

شانزده درصد خاک مملکت

در دست نيم درصد جمعيت است

طبق آمار هشتاد سال قبل از اين

پانزده درصد هم وقف شده به دين

با دهقانی شدن مالکيّت

   >  بهره در ده انباشت ميشود ملّت

بايد بهره در ده انباشت بشود

تا با ماشين کشت وُ برداشت بشود

نصف جمعيّت شهری بيکارند

چونکه بازار فروش اغيارند

اساس نظام سرمايه داری

کارگر صنعتی است که نداری

گر چه دهقان با تراکتور ميکارد

تراکتور را از رمانی ميآرد

گر چه صنعت بخشا ماشينی شده   (مونتاژ)

مال غير در خدمت غير خوده

کشوری که خود ماشين نمیسازد

در تحريم اقتصادی می بازد

نظام سرمايه داری خودکفا است

سهم مونتاژ کننده جور وُ جفا است

ماشين مادر سرمايه داری است

محصول عقب ماندگی خواری است

نفع تاجر در خريد وُ فروش است

    >  در مصرفی شدن فرهنگ خويش است

بورژوا- ملاک از مولا راضی است

چونکه در خدمت برده سازی است.