پرینت

۲۸ - خدای قورآن ضّد دموکراسی است

خدای قورآن ضّد دموکراسی است

خدا در تضادّ با دموکراسی است

نافی حقوق غيره ... عاصی است

خدا را بجوئيد در حقّ وُ حقوق

نه در آفرينش کلّ مخلوق

خدا آسمانی نيست، زمينی است

 (وگرنه خدای خدا کيست؟ والاآخر.)

اين مادّه محصول واقع بينی است

خدا زن را بردهً مرد کرده است

يعنی مرد خدای پشت پرده است

خدا ملاک است که دارد رعيّت

تاجرست که تعيين ميکند قيمت

خدا سيّد است که جا مانده از جئيش   (جئيش عربی)

"شريف" وُ "مقدّس" است مثل قريش

خدا گويد من ميل وُ اراده ام

به هر که هرچه خواسته ام داده ام

خدا حقّ وُ حقوق را سلب کرده

از آنهائی که گرديده اند برده

خدا حق نداده است به رعيّت

که شود قانونگذار مملکت

خدا گويد اشتباه نمی کنم

زنان را قاضی وُ شاه نمی کنم

خدا ميل ارباب برده دار است        (عايشهً هشت ساله)

قانونی کرد به هر زنی که دل بست

خدا عقل "عاری" از عيب وُ نقص است        (چهار زن)

به مرد خواهان تنوع  در سکسست

خدا روح مرد فئودالمنش است

دل تپنده به ظلم وُ وحوش است

خدا گويد که مرا افشا نکن     (چهار زن رسمی و بی نهايت صيغه)

حرمسراها را بی فحشا نکن

خدا رعيّت نيست که بی نيازست

چونکه برخوردار از نعمت وُ نازست

خدا مهربان است به ارباب وُ مرد

چونکه رعيّت وُ زن را برده کرد

خدا عادل است از ديد فئودال

چونکه سود وُ بهره را کرده حلال

خدا بخشنده است بهر بازاری

چونکه داده حقّ قيمت گذاری

خدا عادل نيست بهر نود درصد

چونکه حقّی به حقدار نمی رسد

خدا ظالم است بهر نود درصد

چون ارباب میخورد، برده میليسد

خدا با سلب حقوق کرده برده

به اربابان خونخوار وُ درنّده

خدا سالب حقوق فردهاست

باعث تضادّ وُ جنگ وُ دردهاست

خدا گويد هيتلر  از من آموخته

بهر سوزانيدن جهنّم ساخته

خدا روح ارباب مستبدّ است

که خواهان حاکميّت فرد است

خدا مستبدّ ناب وُ خالص است

فرد تنقيد ناپذير مجلس است

خدا را از روح خود بزدائيد

ورنه به نوعی شما هم خدائيد

خدا را بزدائيد از روح خود

از زيان ديگری نبريد سود

خدا را در روح افراد بجوئيد

بهر يافتن کافی است که ببوئيد

خدا را بجوئيد در روح افراد

به پای برخورد آنان به اضداد

خدا عقل مرد حاکم بر زن است

هم در خانواده، هم  در برزن است

خدا عقل منحرف کننده است

منحرف بهر خود گور کننده است

خدا عقل تاجر دروغگو است

عقل خلق از نوع حقيقتجو است

خدا عقل بورژوا- ملاکين است

در تضادّ با علم عصر ماشين است

خدا منکر علم داروينيسم است

چون شکنندهً جهل وُ طلسم است

خدا در تضاد با کشف علوم است

علم در خدمت خلق وُ مظلوم است

خدا دشمن آزادی ی فکرست     (آزادی برده داران)

فکر غير برده قابل ذکرست

خدا بی نياز از بحث وُ جدل است

ضدّ پارلمانتاريسيم وُ بدل است

خدا گويد من تغيير ناپذيرم

هم شاهم، هم قاضیيم، هم وزيرم

خدا گويد قانون، قانون منست.

قوانين خدا بر ضدّ ... زنست

خدا گويد حکم من ابدی است:

عجب رشد وُ تکامل بدی است

خدا گويد حکم من ابدی است:

عجب برخورد وُ رفتار بدی است

خدا گويد تو بايد تقليد کنی:

يعنی درب مغزت را کليد کنی

خدا را از حقوقش محروم کنيد

به تغيير ماهيّت محکوم کنيد.

قطعه شعر فوق در انتقاد از خود رأيی (خودسری) و تکروی دکتر

محمود علی چهرگانی امتچی (~ضدّ ملتچی)*نوشته شده است.

*- امتچی طبق قوانين غير قابل تغيير قورآنی، بيش از نصف جمعيّت

جامعه را، يعنی کلّ زنان و کلّ انسانهای غير مذهبی را آدم

( آدم برخوردار از حقوق برابر با مردان امُتچی) حساب نميکند.

 

سيستم فرهنگی حاکم بر اقوام تورک (اولاد تومرو س آنا) قبل از

حاکميّت اسلام تسليم کننده (مسلم کننده) مادرشاهی بود. يعنی

تورکان قبل از اسلام، حکم و فرمان را نه از زور بازو، بلکه از دل

مادر(ه) خالق و غمخوار انسانها وُ انسانيُت دريافت ميکردند.

سيستم فرهنگی حاکم بر اقوام فارس قبل از اسلام مذکور پدرشاهی

بود و بعلّت مذکور بود که مثل اعراب مسلمان ضدّ زن بودند. مثل

کوروش و رضاشاه و امثال مادراً تورکزاد در خدمت اقوام پدری

بودند. در مورد ضدّ زن بودن اقوام فارس (مخترع کلمهٌ زن دان،

يعنی زندان) منجمله به صفحهً 134 همين کتاب مراجعه کنيد.