پرینت

۲۱ - به قيام خرداد کی گفت که"خری"؟!

چون حزب "کمونيست کارگری"

                         به قيام يک خرداد گفت "خری"!

     به قيام خرداد

کی گفت که"خری"؟!

نام کارگر شده ژاژ دهن

بهر هرجائی که شده بی وطن

که گويد ازملّتها حرفی نزن

چون حزب "کمونيست کارگری"

به قيام يک خرداد گفت "خری"!*

*- 1385/3/1

 

"ما اگر یکنفر در یک گوشه جهان خواستار برابری زن و مرد

و دفاع از حقوق کودک باشد، از آنجا که معتقدیم این بخشی از

پلاتفرم طبقاتی طبقه کارگرست، برای آن ارزش قائل هستیم."

منصور حکمت

يکی از احزابی که گرديده پست

حزب"کمونيست کارگری" است    (< فارس تبار)

که با خر کردن*کند خود را سرمست

حزب مذکور آنچنان ضدّ تورک*است

که دست رضا شاه را از پشت بست

 

*      - زيرا به قيام کنندگان چند میليونی آذربايجان قهرمان پرور و تاريخساز گفت:

"خر نشو! خر نشو!".

 

ای آنکه خود را مینامی کمونيست

تضادّ کار و سرمايه عمده نيست

چونکه غارتگرست فارس شوونيست

شوونيست مستعمرات را می دوشد

در تثبيت وضع موجود میکوشد   بر عليه حلّ مسئلهً ملّی

 

حزب مذکور نوعا کمونيستی نيست

زيرا محصولاتش بوده شوونيست

برای بد نام کردن کمونيست:

بد نام کردن کمونيست وُ کارگر

کار شوونيسم فارس است ... برزگر

 

حزبی که خر ميکند چون لنينيست

ضدّ غيرخودی است چون شوونيست

دشمن است با کارگر وُ کمونيست

چونکه کارگر ميأنديشد به سود:

به حلّ تضادّ ملی ی موجود

 

کارگر در تضادّ است با بيگانه

که ثروتش بماند در کاشانه

ورنه نمی بيند روی کارخانه

بيگانه ثروت ملی می چاپد

سخن را عاقل در هوا می قاپد

 

منافع ملی ناشی از مالياتها وُ عوارض گمرکی وُ سودهای بانکی،

و موسسات وُ کارخانه جات دولتی وُ معادن ای که سالانه صدها

ميليارد دلار را روانه سرمايه گذاری در فارسستان ايران ميکنند،

و سرمايه هائیکه بعلت عدم برخورداری از وامهای بانکی، به

همراه نيروی کار فکری وُ يدی، راهی فارسستان شده وُ ميشوند.

 

چونکه در ايران قوم فارس حاکمست

قاتل زبان های خاصّ حاکمست

تحقيراتی در شکل لاس حاکمست

شوونيسم فارس در جلد کارگر

خائن بار آرد به ملل دگر*

(عاقبت خائنين را بنگر!)

         07.10.2008

 

آقای منصور حکمت در نوشته ها و بيانات خود، طبقهً کارگر جوامع ماقبل-

سرمايه داری را با انقلاب ناممکن سوسياليستی مشغول می کند که خلقها

و ملل دربند ملّت فارس شوونيست و فاشيست (که همتبار منصور حکمت و

امثال است) به استقلال ملّی خود نيأنديشند.

 

بعبارت ديگر، جوامع ماقبل سرمايه داری، مستعمرات شکلا مدرن امپر-

ياليستهای مسلّح کننده هستند.

امپرياليستها هم نه فقط گورکن خود نيستند که دشمنان خود (اشتراکی

کنندگان مالکيّت) را مسلّح کنند، بلکه مورد حمايت ملاکين ريز و درشت نيز

واقع خواهند شد که عارف از اشاره می فهمد، و ميفهمد که تا قبل از صنعتی

و خودکفا شدن جامعهً ماقبل سرمايه داری، سرمايه های تن داده به مالکيّت

اشتراکی به تنهائی قادر به برآوردن نيازهای جامعهً خود نشده و بدنبال بی-

نصيب شدن از همکاری صادر کنندگان کالاهای توليدی و مصرفی ی در

تضادّ و تخاصم با اشتراکی کنندگان مالکيّت بر سر عقل آمده و بگويند:

"کار هر بز نيست خرمن کوفتن /...".

يعنی درجوامع ماقبل سرمايه داری و چند ملتی دربند ملت فارس الحاقگرا و

غارتگر، تضادً عمده تضادّ کار و سرمايه نيست که مستلزم اشتراکی شدن

مالکيّت بر ابزار و وسايل توليدی باشد، بلکه تضادّ عمده تضادّ ملّی است

که مستلزم ريشه کن شدن استثمار ملی از طريق مستقل شدن ممالک ملل

دربند ملّت فارس برای انباشت ثروتهای کشوری (کانی و غيره) و سرمايه-

های صنعتی ی خودکفا کننده در عرصه های سرنوشت ساز است که در

تضادّ با منافع شوونيستی ملّت فارس شوونيست و الحاقگرا و غارتگر است

که ملّت فارس شوونيست و الحاقگرا و غارتگر را مجبور به تربيت کردن

شوونيست و الحاقگر در جلد کارگر و روشنفکرانی به مثل منصور حکمت ها

و امثال گاوچران و خر کننده میکند که در صورت مغرض نبودنشان، نه

بعلّت ماترياليست بودن در طبيعت، بلکه بعلّت ايده آليست بودنشان در جامعه

از معده حرف بزنند که میزنند. همچنانکه روشنفکران شکل گرای غير روس

بدان درد مبتلا بودند. زيرا سرمايه داری دولتی مورد نياز روسيّهً برخوردار

از صنايع اسلحه سازی و ماشين سازی و صادر کنندهً سرمايه های مالی ی

غارت کنندهً ثروتهای ملی ملل دربند را سوسياليستی پنداشتند، که با محروم

کردن از رقابت آزاد نيز اقتصاد ملّی ملل دربند خود را ماقبل سرمايه داری

نگهداشتند که مستعمرهً امپرياليست روسيّهً صادر کنندهً منجمله سرمايه های

مالی غارت کنندهً نيروی کار ارزان و ثروتهای ملّی مستعمرات باقی بمانند

که مانده اند. زيرا بعلّت توليد کننده نبودنشان هنوز هم مصرف کنندهً کالاهای

مصرفی و توليدی و نظامی ی وابسته و برده کنندهً امپرياليسم روسيّه بوده،

و نه به انقلاب سوسياليستی، بلکه به انقلاب بورژوائی موجد طبقهً کارگر

ماشين ساز و خودکفا کنندهً مورد نياز به انقلاب سوسياليستی می انديشند.

زيرا بعد از جدائی جغرافيائی از روسيّهً فئدرال، از حقّ تعيين سرنوشت خود

برخوردار شده اند که راه سرمايه داریدولّتی نوعا چينی ی صنعتی و مکانيزه

کننده و يا راه  مثلا ترکيّهً مونتاژ کننده و تبديل شده به بازار کالاهای مصرفی

و توليدی وابسته و برده کنندهً به امپرياليستهای صادر کنندهً سرمايه های مالی

و کالای مذکور را بروند که بحث ديگری است. زيرا بحث بر سر مشغول و

هرز و ضدّ ملی کردن مثلا مينا احدی های تورک است که انقلاب ضرورت

نيافته و ناممکن سوسياليستی در جامعهً ماقبل سرمايه داری ايران چند سرزمينی

و چند ملّتی برخوردار از ساختهای اقتصادی بسيار متفاوت را جايگزين انقلاب

ضرورت يافتهً ملّی - دموکراتيک ملل دربند ملّت فارس شوونيست و غارتگر

ميکنند که ميهن و خلق های ملل دربند از دست ملّت همتبارشان نجات نيابند.

قادر به نقدش نباشی بپذير / تا که خود را نپنداری بی نظير   07.10.2008

 

هر جا انقلاب شده ملّی بوده       (< در جهان سوسياليسم بخود نديده)

چين هم مثل روسيّهً  نفرموده

بهر ماندن مستعمران در چين

مهر سوسياليستی کاذب خورده

چينی هم رشد کاپيتاليستی را

بدست بوروکراتهايش سپرده

گرچه پايان داده به فئوداليسم

از ... ترکستان شرقی نزدوده

به ارزش آفرينان اجنبی    (< غير چينی)

کمی رفاه داده، غارت نموده. ...