پرینت

۲۰ - برادر بسيجی وُ سپاهی

برادر بسيجی وُ سپاهی

برادر بسيجی وُ سپاهی!

ز روزی که شدی حزب الله هی

بريدی از خلق خود که زاده ای

چونکه عقل خود را از دست داده ای

قبل از اينکه حزب الله هی بشوی

ميخواستی به جنگ با ظلم بروی

ميرفتی ظلم را ريشه کن کنی

که محتاج کرده بود به لقمه نونی

فقر وُ بدبختی تو را فدائی کرد

که خلق خود را برهانی از درد

درد تو از نوع ملّی- صنفی بود

کی عقل سياسی تو را ربود؟

تو که جانثار خلق خود بودی

کی قولت زد که نرسانی سودی؟

خلق تو فقر وُ بدبختی ميکشد

گر عصيان کند، کی ويرا ميکشد؟

آنچه را به خلق تو بايد دهند

به چند عضوش داده اند که برهند

تو از قشر دهقان وُ پيشه وری

يا اينکه زحمتکش وُ کارگری

درد میليون ها دهقان حلّ نشده

فرزندانش از زندان آزاد نشده

میليون ها پيشه ور ناتوان شده

چونکه جنس خارجی ارزان شده

درد صنف کارگر بدتر شده

فرزندش سپاهی وُ قدّار شده

میليون ها زحمتکش بيکار گرديده

ز سپاهی خود خيری نديده

صد هزاران زن بيکار وُ فقير

خودفروشی ميکنند، نکن تحقير

بيش از نود درصد گرديده فقير

به نفع ملاّک وُ تاجر وُ مدير

ثروت حاصل کار زحمتکشست

چرا ميگردند فقير وُ تهیدست؟

چرا دولت فارسستان ايران

فارسستان میسازد با سود توران؟

بهر سهل وُ آسان کردن غارت

زبان هم ميکشند گردد بی غيرت

فارسستان چه کارخانه ای ندارد؟

آذربايجان از نبودش می نالد

چونکه غارت میشود آذربايجان

دهها سال عقب مانده از فارسستان

شهرهای تورک کارخانه ندارند

ز دست کوچ وُ بيکاری درآيند

کلّ دانشگاههای آذربايجان

فقيرند از يک دانشگاه تهران

(مدرسه ساخته بنام دانشگاه

که خوشگل درآيند از آرايشگاه)

بيمارستان های دشمن کاملند

از آن تورک فاقد وسايلند

فرودگاه های دشمن نظامیيند

از آن آذربايجان اعزامیيند

اتوبان هائی که فارسستان دارد

دقّ دل به آذربايجان می آرد

وزارتخانه ها در فارسستان اند

استانداری های ما خرسستان اند

چاپخانه های بزرگ دولتی

مقيم کجايند؟ به چه علّتی؟

محصول کار ثروت آفرينان

بهر کی ميشود سرمايه و نان؟

چونکه اسلام حاکم وُ رهبر شده

وضع ملاّک وُ تاجر بهتر شده

اسلام حاکم ... دارای مجلس است

چرا در خدمت قشر نجس است؟

اسلام حاکم ... دارای دولت است

چرا به مظلومين بی مروّت است؟

اسلام حاکم ... دارای دولت است

چرا محصولش فساد وُ رشوت است؟

اسلام دين ذينفعان اسلام است:

ملاّک وُ تاجر وُ شئيخ وُ امام است

اسلام منحرف کنندهً خلق است

که در دريای فقر وُ جهلش غرق است

اسلام امتحان خود را داده است

خلع يد کردنش بسيار ساده است

اسلام دين بورژوا- ملاّکين است

دموکراسی دين عصر ماشين است

طبق دموکراسی ی حامی فرد

يکسانند حقّ وُ حقوق زن وُ مرد

دموکراسی دين بورژوازی است

در تضادّ با استبداد وُ نازی است

دموکراسی حقّ استقلال داده

به هر ملّت ُ قشر وُ فرد وُ اراده

دموکراسی گويد اينچنين کنيد:

سرنوشت خود را خود تعيين کنيد

دموکراسی خواهان برابریست

بجز سرمايه، در هر کار وُ امريست

(تيغ هر صنفی را در جنگ و ستيز)

(مقدار سرمايه اش ميکند تيز)

بدون استثمار ای ايده آليست

امر مکانيزه کردن ممکن نيست

گر برابر شود مزد وُ کار فرد

با چه سودی بايد مکانيزه کرد؟

با سود ناشی از استثمار خلق

مکانيزه شده هم"غرب"، و هم "شرق"

قبل از مکانيزه شدن کشور

نيأنديش به سوسياليسيم کارگر

با خلع يد از تجّار وُ ملاّکين

آسمان هم نميخورد به زمين

بايد صنف تاجر گردد خلع يد

گران نفروشد، ارزان نخرد

بايد ممنوع شده گردد قدغن

کالای مشابه ساخت وطن

بايد استاندارد شود کارمزدی

که ريشه کن گردد رشوت وُ دزدی

بايد دولت ز قيد تاجر رهد

ورنه خرج بيکاران را بدهد

بايد بانک با پيشه ور شريک شود

مانو فاکتور تبديل به فابريک شود

بايد زن ز قيد اسلام برهد

حقوق مرد وُ زن يکسان بشود

بايد کشته شود چون مار افعی

روح استبداد فردی وُ جمعی

بايد آذربايجان مستقل شود

دنبال يکپارچه گرديدن رود

(هر تضادّی در هر مقطع خاصّی)

(بايد حلّ شود بطور اساسی)

بايد با شعار فدراليسم جنگيد

نبايد مثل هرجائی ها لنگيد

تاجر تورک بهر کسب امتياز

ره را به فارس غارتگر کرده باز

تاجر تورک بهر سود بيشتر

فارس را مسلّح کرده به نيشتر

ملّی خلقش را مسلّح می کند

هرجائی بيگانه را شه ميکند

ملّی... حافظ ... شعور ملّی است

هرجائی محتاج تورک سلّی است

ملّی بفکر رشد وُ سود بردن است

هرجائی بفکر حلوا خوردن است

هيچ خلقی بی غيرت وُ خود فروش نيست

چونکه سازنده است وُ بهره کش نيست.