پرینت

۱۶ - فرهنگ ملّت فارس فئودالی است

فرهنگ ملّت فارس فئودالی است

فرهنگ آموزندهً خوب وُ بد است

تحقق بخشنده به فکر وُ يد   (عمل)

فرهنگ آخرين شکل اعتقاد است

اطاعت نامعقول اعتياد است

فرهنگ محصول شيوهً زندگي است

(ارتجاعی، انقلابی <)  در خدمت تخريب وُ سازندگی است

فرهنگ علم تغيير طبيعت است

قوم فارس فاقد علم وُ صنعت است

فرهنگ شامل علوم انسانی است

درک وُ فهم ملّت فارس چوپاني است

فرهنگ ملّت فارس فئودالي است

در تضادّ با فرهنگ از خود عالي است

فرهنگ ملّت فارس به دست شاه

مشروطهً تورکان را کرده تباه

فرهنگ ملّت فارس کرده تباه

انقلاب ارضی را به دست شاه

فرهنگ ملّت فارس نژاد کش است

ز کشتار سی هزار تورک دلخوش است

فرهنگ ملّت فارس کرده کودن

که گويند سگ به است از بهترين زن

فرهنگ ملّت تورک ای "آريا"

منجی ی زنان بوده در آسيا

فرهنگ ملّت فارس کرده کثيف

که کنند فرهنگ تورکان را تحريف

فرهنگ ملّت فارس کرده تخريب

شعور تورک را که خورده فريب

فرهنگ ملّت فارس گنديده است

خر خورده که از دهن خر ر... است

فرهنگ ملّت فارس کرده قاتل

قاتل سوّمين زبان کامل   (زبان تورکی)

فرهنگ ملّت فارس کرده غاصب

که بچاپند وُ برسانند ... آسيب

فرهنگ ملّت فارس کرده ويران

آذربايجان را که مانده در ايران

فرهنگ ملّت فارس کرده عليل

که نيأنديشند به علّت و دليل

فرهنگ ملّت فارس کرده مريض

که نيأنديشند، مگر ضدّ وُ نقيض

فرهنگ ملّت فارس شاهنامه است

که با عزّت وُ شرف بيگانه است

فرهنگ کلّ خلق های جهان

گويند دربند را از بند برهان.

 

*-  گذشته از کمّ و کيف انقلابات ملّت تورک آذربايجان به رهبری ستّارخان و

پيشه وری و غيره که محتوی کتاب حاکی از آنست، در ضمن فرق رضاشاه

(تورکان، نبشتن به خسرو بيآموختند /دلش را به آتش برافروختند. از شاهنامه)

مثلا با ... محمّد امين رسول زاده و آتاتورک در اين بوده که رضاشاه مرتجع

(که مثل کوروش مادر را ترک نژاد بود) بعلّت دست نشاندهً  اجنبی بودن، استقلال

ملّی ملّت هم تبار پدرش را فروخت که مردان بر سرشان کلاه فرنگی بگذارند.

چادر زنان را برداشت بی آنکه زنان از حقوق سياسی و اجتماعی و اقتصادی

برابر با مردان برخوردار شوند.

محمّد امين رسول زاده و مصطفی کمال آتاتورک بعلّت ملی- دموکرات بودنشان،

نه فقط کشورشان را از دست بيگانه آزاد کردند، بلکه دموکراسی بورژوائی، يعنی

آزادی عقيده و بيان و قلم و احزاب و اجتماعات و زنان و غيره را در حدّ توانائی-

های آنروزی حاکم گردانيدند.