۱۱ - گفتند وُ نگفتيم پنداشتند که خرفتيم
گفتند وُ نگفتيم پنداشتند که خرفتيم
تورک به فارس جز خوبی چيزی نکرده،
نشايد دوستی با آنان که نامرده.
فارس محتاج خر است که کار بکشد،
بهر کار کشيدن غيرت بکُشد.
تورک نميدانست که فارس "خر" خواهد گفت،
به جدّ نظامی که جهل میرُفت.
دولت فارس "تورک خر" می آموزد،
دهن معترضين را می دوزد.
صرفا بعلّت توهين به تورکان،
هنر جوک سازی رشد يافته در ايران.
از ديد فارس گويا که تورکان "خرند"
فارس وُ افغان از نژاد "برترند".
(اختراغ، تعليم، تربيت، اعتقاد، بازتوليد، بهره برداری)
روح فارس "تورک خر" گو کثيف است، (بهر کار کشيدن غيرت بکُشد)
زشتيش غير قابل توصيف است.
روح فارس کثيف است که "خر" ميگويد،
غيرت ملّی کُشته، سود میجويد.
کار غيرت کُش تحقير وُ توهين است.
تحقير ملّت ها ناشی از اين است،
به چه دردی ميخورد عضو بيعار،
نگذاريد کسی را کنند بيمار،
گم شو ای فارس بی شرم وُ دروغگو،
تو از عزّت وُ شرف نبردی بو.
دل تورک مملو است از کين وُ نفرت،
نسبت به فارسی که ميکُشد غيرت.
هشتاد سالست که فارس نقشه ميکشد،
غيرت لازمست که غيرت ميکُشد.
هشتاد سال قلم بدست فارس افتاد،
تحريف تاريخ وُ حقايق رخ داد.
(فارس دو میليون صفحه دروغ گفته است،
به یونسکو که تازه دريافته است).
فارس بجای توران، ايران گذاشته
تاريخ را بنام ايران نگاشته (از 1933)
نگفته قبل از دو هزار وُ پانصد سال، (> سازندگان "پاسارگاد")
تورکان فرمان ميراندند در اين محال.
چهل شاهنشاهی وُ شصت آتابک،
بيست امپراتوری داشته قوم تورک.
تورک زبانان جهان تورانی اند،
اقوام فارسی زبان ايرانی اند.
فارسی هم زبان مستقلّی نيست، (70%عربی، 5%تورکی، ...)
سی وُ سوّمين لهجهً عربيست.
تورکی سوّمين زبان جهان است، (1999 يونسکو)
هنر تورک در زبانش نهان است.
تاريخ تمدن در "ايران" زمين،
با تاريخ تورکان گرديده عجين.
سه هزار سال قبل از کوچ قوم فارس،
تورک حکومت ميکرده ايهناس.
قوم فارس دو هزار وُ پانصد سال قبل،
اشغال وُ قتل عام کرد بنام "عدل".
تاريخ با کوچ فارس نيآغازيده،
فارس به حذف تاريخ هم دست يازيده.
فارس کوچی تورک را آذری ديد، (نميگويند فارس آذری، ...)
چون ارشاد شد به دين وی گرويد.
فارس جاهل به تورکی ... بدآموز کرد،
(Usta) را هم (Avesta) تلفظ کرد.(Üstə= اوستا = معمار= رئيس= راهنما)
شاه ماد فارسی است، پادشاه تورکی، (طبق دستور زبان)
شاهيًن شاهی وُ شاهنشاه هم يکی.
[پادشاه (ماد شاهی) در ضمن توضيح دهندهً اينست که قوم فارس قبل ازتشکيل دادن
اولين دولت خود با لغت "پادشاه" برخورد کرده بودند. يعنی شاه لغت تورکی است.]
قوم فارس قبلا دو امپراتوری داشت،
هيچ کدامش تخم افتخار نکاشت.
فارس چهار امپريا داشته در ايرون،
از دو هزار وُ پانصد سال تاکنون.
يونانی فيلسوف می پرورانيد،
قوم فارس از بی فرهنگی می ناليد.
جنگ با يونان را فارس ميکند رو،
که گويد مثل وی بوده دانشجو.
قوم فارس تا قبل از حملهً اعراب،
نداشته دفتر وُ دستک وُ کتاب.
به من چه فارس دون است يا اينکه برتر؟
به ملتم گر نميگفت "تورک خر".
(بی شرفی هم حدّی دارد)
رژيم ساسانی وُ هخامنشی،
برده داری بوده، از نوع وحشی. (چوپانی)
فارس وحشی خود را به يونان رساند،
از صدور علم به ايران ترساند.
مغول ها گر چه رصدخانه ساختند،
تاختن را از قوم فارس آموختند.
هدف تاريخ ... تغيير فرهنگ است،
رشد فرهنگ هم نيازمند جنگ است.
بايد سرباز عجم کشته می شد، (عجم ~نادان)
تا که گام مثبت برداشته می شد.
برده را عرب آزاد وُ راضی کرد،
باج قومی ستاند وُ اخّاذی کرد.
(آذربايجان انقلاب ارضی کرد)
(فدای روسيّه نفتی- گازی کرد).
اعراب اشغاگر را تورکان راندند، (تورکان مغولی)
تا عزل قاجار فرمانروا ماندند.
در کلّ ايران منهای زنديّه، (> لر تبار)
تورک حکومت کرده، چون افندی يه.
هر که حاکميّت را به تورک باخته
مديريّت وُ رهبری آموخته.
هر خلقی خلاق وُ با استعدادست،
شرايط ميکند ويرا زبردست.
تورکان روی پای خود می ايستادند
به از اقوام ديگر رشد می دادند.
هنر وُ فرهنگ وُ صنعت وُ دانش
در عهد تورکان رانده شدند به پيش.
نظامی زن را به مکتب فرستاد
عاشق زن کرد وُ، عشق را آزاد.
فردوسی زن را پست تر از سگ نمود
زن را خوار کرد وُ، خود را چون سگ ستود.
فرهنگ فارس ندارد چيز خاصّی،
بجز سعدی وُ حافظ وُ فردوسی.
به چه دردی ميخورد شعر"عالی"
باطرز تفکّر ... فئودالی؟
ملّت فارس بيخود به خود می بالد
هر چه دارد از عهد تورکان دارد.
چرا رانده شده از بحث و اذهان
شاهنشاهی های تورکان جهان؟
با نقد کوروش، ويرا تبليغ نکن!
نيرو را صرف نقد دروغ نکن.
قبل از اسلام، هخامنش وُ ساسان
بعد از اسلام، شاه وُ شئيخ وُ کريم خان.
جمعا هفصد سال حکومت کرده اند
آبروی فارسها را برده اند.
قوم تورک خالق ذرتشت وُ دينست، (آذرداش، يولداش، قارينداش)
مثل خطائی مذهب آفرينست. (شاه اسماعيل)
چون کوراوغلو ها خدانشناس است، (تانری تانيماز، ديل قانمار)
مثل ستّارخان دموکرات خاصّ است.
مثل پيشه وری انقلابی است
.يعنی ضدّ نظام اربابی است
مانند غزنوی ضدّ فارسی نيست،
شعرايش همسان فردوسی نيست،
سان مولانا معلّم فارس است
ملّت فارسی زبان ... ناسپاس است،
ملّت فارس خيلی ارتجاعی است
گويا هندی نيست که اروپائی است.
رژيم شاه وُ شيخ فارس ... نموده
2500 سال قبل چی بوده؟ <<<
دو هزار سال کوروش تکامل يافته
> شده رضا شاه انگليس ساخته:
شاهش مشروطه را وارونه کاشته
شئيخش پرچم مشروعه افراشته.
تبريز درآسيای نيمه وحشی، (اوّلين های آسيا را بشناسيم!)
داده به مشروطه خواهی جهشی.
باکو در آسيایبی اراده، (< فئودالی، ارباب رعيّتی)
بنای جمهوريّت را نهاده. (1918)
تبريز در آسيای فئودالی، (1945)
زن را آزاد کرد، رعيّت را والی.
تبريز در ايران بعد از مشروطه
موسس ....... نشر وُ مدرسه بوده.
اذان قوم فارس "تورک خر" شده
هر که نشنيده گوشش کر شده.
فارس ميداند که تورک غيرت پرورست
بهر غيرت کُشی ميگويد "خرست".
بهر سهل وُ آسان کردن غارت
غيرت وُ اراده میکُشد دولت. (دولت ملّت فارس)
فرهنگ ملّت فارس مريض شده
> بهر تورک وُ زن نفرت انگيز شده.
خلق فارس هم نگفته به قوم فارس
چرا "خر" ميگوئی به خلق ... سلماس؟
تورکان خوبی کرده اند به تو ای فارس، (عرب به پارس ميگويد فارس)
چرا پارس هم ميکنی ای ناسپاس؟
چرا به نفع زبان فارسی؟
زبان تورکی را ميکُشی، عاصی.
چرا آذربايجان را کنی تالان؟
که بيکارانش بکوچند به تهران.
کاسهً صبر تورکان شده لبريز
ظلم به عرش رسيده، به پا خيز.
آدم با "خر" هم منزل نمی شود
دعوا با فدراليسم حلّ نمی شود.
ملل فاقد ... ارتش ملّی
محکوم به اسارت هستند، طفيلی.
چونکه ايران در دست روسيّه است
نوکر روس ... دشمن تجزيه است.
رتبه وُ پول ويرا می کند گدا
که نفع خلق خود را کند فدا.
خودفروش به نرخ روز ميخورد نان
صيّادی میکند به بيگانگان.
اگر خودفروشان را می شناختيم
انقلابات خود را نمی باختيم.
فدراليست قشری را تمثيل ميکند
که به استقلال خود گور میکند.
فدراليست امتياز طلب وُ دو روست
چونکه دشمن را نماياند چو دوست.
فدراليسم راه حلّ الحاق طلب است
که پارلئمان چچن را به توپ بست.
(به نفع فارس بر عليه ... عربست).
فدراليسم راه حلّ تجّار تورک است
که نيازمند بازار بزرگ است.
نفع آذربايجان در استقلال است
چونکه دعوا بر سر بيت المال است.
بالتاجی آراز