پرینت

۸ - قوم فارس توران را تالان ميکند

قوم فارس توران را تالان ميکند

قوم فارس هر چه که در خود يافته

با آنها تورک خيالی ساخته

نه تورک ديو بوده، و نه زن اژدها   (در شاهنامهً فردوسی)

چيزکی نبوده گويند چيزها

ز روزی که فارس بجای تورک نشست    (1925)

نمک خورد وُ نمکدان را هم شکست

با تحريف تاريخ وُ فرهنگ تورک

"تورک خر" ميگويد در اشکال جوک

"تورک خر" گفتن عين تف کردن است

جنايتی توأم با کئيف کردن است

"تورک خر" يکی از اشکال تف است

کی رااز توضيح مابقی خوف است؟

فارس به تورک هشتاد سال تف خورانده است

عليه پستی فارس شورانده است

"تورک خر" گوينده بورژوازی است    (ارباب و چوپان رمه)

فارسی که سکوت گزيده راضی است

فارسی که به تورکان تف ميخوراند

غيرت کشته، برده می پروراند

آذربايجان پر شده با تف فارس  <

ثروتش غارت شده ايهنّاس

تورک تفخور به درد فارس ميخورد

ورنه دست غارتگر را می برد

تورکان تفخور فدراليست ميشوند

آبروی ما تورکان را می برند

تفخوران را به حال خود نگذار

ورنه به خلق خود میکنند مزار

زشتی فارس در خود فارس زشتست

ناآگاهی تفخور کرد وُ دهن بست

نفرت را تبديل به آگاهی بکن

که بجنگند، نه بهر ريختن خون

جدا شو از فارسی که کثافت است   <<<

بهر تورک وُ زن مانند آفت است

جدا شو از فارسی که بی فرهنگ است

فردوسی پرست بودن عيب وُ ننگ است

جدا شو از فارسی که اينقدر زشت است

ظلم هايش فزون بر هفت پشت است

گر ز خلقی غيرت وُ شرف داری

ز حقّ وُ عدالت کن طرفداری

هم کشور شدن با فارس کار خر است

يا مرگ، يا استقلال حرف آخر است.

فردوسی و تورک کشی:

(بعلّت حاکميّت سيستم پدرشاهی بود که اقوام فارس ضدّ زن بودند. آراز بالتاجی)

ابا سرخ ترکی، بدی  ،گر به چشم        تو گفتی دل آزرده دارد به خشم

که آن ترک بد ريشه و ريمن است        که هم بد نژاد است و هم بد تن است

تن ترک بد ذات بی جان کنم              ز خونش دل سنگ مرجان کنم

از آن پس بپرسيد، از آن ترک زشت      که ای دوزخی روی دور از بهشت

چه مردی و نام و نژاد تو چيست؟!        که زاينده را بر تو بايد گريست

بُود ترک،"بد طينت" و" ديو زاد"         که نام پدرشان ندارند ياد!

سخن بس کن از هرمز ترک زاد          که اندر زمانه مباد اين نژاد ...

که اين ترک زاده سزاوار نيست           کس او را به شاهی خريدار نيست

که خاقان نژاد است و بد گوهر است       به بالا و ديدار چون مادر است

هر آن شهر که از مرز ايران نهی         بگو که کنيم آن ز ترکان تهی

تهی کرد بايد از ايشان زمين              نبايد که آيند زين پس به کين