پرینت

۵ - دوست تورک تورک است

             دوست تورک تورک است

 دوست تورک تورک است، نه اهل ديانت

مگر فارس به تورک خيانت نکرده؟

تورکان را تاريخا نبوده حريف

مگر فارس تاريخ را تحريف نکرده؟

چرا بی نا م شده تورک نامدار؟

مگر فارس تورکان را انکار نکرده؟

بهر نفی ی ملل ناميده ... "دون"

مگر فارس بهمن را واژگون نکرده؟

ستّار با مولاّ میجنگيد، نه تبار

مگر فارس ستّارخان را خوار نکرده؟

چرا عاقل کمتر است، جاهل بيشتر؟

مگر فارس ترکان را کشتار نکرده؟

دولت را ميکشند که شوند قيّم

مگر فارس تورک را يتيم نکرده؟

بهر اينکه کند به تورک خدائی

مگر فارس تورکی زدائی نکرده؟

زبان ناموس است وُ غيرت ملّی

مگر فارس تورکی را سلّی نکرده؟

سهم برده از کار خودش درده

مگر فارس تورکان را برده نکرده؟

ای آذربايجان کوشا کو بارت؟

مگر فارس توران را غارت نکرده؟

محصول عقب ماندگی بوده درد

مگر فارس رشد ما را سدّ نکرده؟

شعور را محروميّت کند زايل

مگر فارس تورکان را جاهل نکرده؟

هر هدفی يک راه دارد، نه دو راه

مگر فارس تورکان را گمراه نکرده؟

ذهن مغشوش درک را کند معدوم

مگر فارس اذهان را مسموم نکرده؟

مانقورت آن تورکيست که کرده اند روبوت

مگر فارس تورکان را مانقورت نکرده؟

به چه دردی می خورد عضو بيمار؟

مگر فارس تورکان را بی عار نکرده؟

خودفروشی نشده ... دين وُ آيين

مگر فارس تورکان را خاين نکرده؟

بذر ضدّ تورک فشانده ... فردوسی

مگر فارس عبد فردوسی نکرده؟

فارس سزاوار حرمت نيست تبريزی

مگر فارس تورک ستيزی نکرده؟

شاگرد آموخته را انگارد ... یقين

مگر فارس "تورک خر"  تلقين نکرده؟

با چشم خر ننگر که عاقل بين

مگر فارس به تورکان توهين نکرده؟

معنی  سياسی اش را بيآموز

مگر فارس به تورک تجاوز نکرده؟

تورک از هيچ  فارسی نديده ... همدردی

مگر فارس به تورک نامردی نکرده؟

تورک به فارس فرهنگ داده، نه آزار

مگر فارس تورکان را بيزار نکرده؟

گر چه طومار ... صدقه می پذيرد

مگر فارس طومارها را ردّ نکرده؟

وقت انتقام است، نه بسوز بساز

مگر فارس جنگ را آغاز نکرده؟

بياموز از شمال آذربايجان

فدراليسم ضرر را جبران نکرده،

فدراليسم سدّ راه  استقلال است

آراز اضداد را با هم دوست نکرده.